سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خواب هایم رنگشان به سفیدی می زنند

خواب هایم بوی امید گرفته اند

شده اند بلای جانم

هرچه شب ها قبل از خواب با روحم رفتارت را مرور می کنم

هرچه در گوشش زمزمه می کنم امروز هم سردی نگاهت مرا لرزاند

باور نمی کند

می گوید پاییز است

دل بهانه گیر است

آن قدر بهانه می کند ک دمای دستانت بی خود به زیر صفر می رسد

...

اما خودت خوب می دانی

پاییز و غیر پاییز ندارد

از وقتی او را آوردی

من چهار فصل یک جورم

سرما زده

 

سرما خورده...

 

 


+ تاریخ سه شنبه 91/7/18ساعت 5:27 عصر نویسنده to0ofan | نظر

بی قراریمان را زود فراموش کرده ای..

بی قراری را ک خوب بلد بودی..

چه شد؟

املاهایت همیشه بیست می شد...

آخر همیشه برایم از روی قرار بی قراریمان دیکته شب می گفتی

آنقدر دیکته هایم را دوست داشتم ک خدا می داند

آن روز ها ک نوبت دیکته کردن من می شد

 حیف عجول بودی...

حیف ک تند بد خط می نوشتی پی بازی هایت می رفتی...

حیف ک نمی دانستم عجول بودنت هم کار دستم می دهد..

نمی دانستم

روزی نمره ی دیکته ات صفر خواهد شد..

دلم برای دیکته های بیست مان تنگ شده است

همین..

...

 

 

 


+ تاریخ چهارشنبه 91/7/12ساعت 6:10 عصر نویسنده to0ofan | نظر

عکس های رو ی دیوار را نگاه می کنم

عکس مجروحیت عده ای با خدا را عکس شهدای وطنم را

عکس های عاشقانه ای ک تنها مجنون را می توان دید

تنها مجنونی خندان ک شوق وصال دارد

دلم می سوزد برای این همه مجنون

انگار مجنون بودنشان را فقط با خون می توانند ثابت کنند

انگار دادن دست و پا فقط کافی است

انگار درجه دارد مجنون بودن ...

آن طرف دیوار جمله ای نوشته است....

جمله ی روی دیوار را نگاه می کنم

من مانده ام با تنها یک جمله شهدا

دلسوز نمی خواهند هم رزم می خواهند...

http://www.bo2pic.com/uploads/gallerydir/1311/4.jpg


+ تاریخ پنج شنبه 91/7/6ساعت 2:43 عصر نویسنده to0ofan | نظر