• وبلاگ : طعــم شيــريــن بــوســه خيــال
  • يادداشت : :(
  • نظرات : 7 خصوصي ، 19 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    آه ...

    ي آهي مونده ته ته ته ته ته ته دلم ، از اينا ک خيلي عميقن، ک بگم.بعد شايد حتي با گفتنش نفس هام هم تموم ميشن.شايد هم تازه راهشون باز بشه...نميدونم.تا حالا امتحان نکردم.امتحان کردنش خيلي جرئت ميخاد،بين اتفاقي ک بعدش ممکنه بيفته -نفس گرفتن يا از نفس افتادن- خيلي فرق هست.

    ي وقتايي فکر نبودن آدما کافيه تا آدم رو نابود کنه.

    ي وقتايي ممکنه ي جاي خاليشون آدم رو تا مرز نابودي برسونه.

    اما همين ک هستن...يا همين ک ميشه روشون حساب کرد که تا هميشه باشن ...!آخي ... انگار ي چيزي ته دل آدمو قلقلک ميده ک ي لبخندي مياد رو لبش.

    قيدار رو که تموم کردم دلم ميخواست از اول شروع کنم ب خوندنش برسم به تهش و از اول ذوق کنم !!!

    .

    .

    دلم ي جرئت خيلي گنده ميخواد.

    جرئت واسه ي ي آه کشيدن، ...همين.

    پاسخ

    آخه چ خوشجل نوشتي..امتحان اين آه ماله مجنوناي نا اميده شايدم از نا اميد هم بدتر ...اون وقت ديگ اين کار بهترين راهه براشون ...اينقد اين جاي خالي براشون وحشتناکه ک آه اونا ديگ دل بخواهي نيس..خودش مياد:(( قيدار معرکه اس ،بي نظيره..نميدونم چطوري بغضيا اين قد خوب مينويسن ...اين نامردي نيس ک ما بلد نيستيم مثله اونا بنويسيم..