آه ...
ي آهي مونده ته ته ته ته ته ته دلم ، از اينا ک خيلي عميقن، ک بگم.بعد شايد حتي با گفتنش نفس هام هم تموم ميشن.شايد هم تازه راهشون باز بشه...نميدونم.تا حالا امتحان نکردم.امتحان کردنش خيلي جرئت ميخاد،بين اتفاقي ک بعدش ممکنه بيفته -نفس گرفتن يا از نفس افتادن- خيلي فرق هست.
ي وقتايي فکر نبودن آدما کافيه تا آدم رو نابود کنه.
ي وقتايي ممکنه ي جاي خاليشون آدم رو تا مرز نابودي برسونه.
اما همين ک هستن...يا همين ک ميشه روشون حساب کرد که تا هميشه باشن ...!آخي ... انگار ي چيزي ته دل آدمو قلقلک ميده ک ي لبخندي مياد رو لبش.
قيدار رو که تموم کردم دلم ميخواست از اول شروع کنم ب خوندنش برسم به تهش و از اول ذوق کنم !!!
.
دلم ي جرئت خيلي گنده ميخواد.
جرئت واسه ي ي آه کشيدن، ...همين.