سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عروسک بازی هایم را در اتاقی جا گذاشته ام

..

در اتاق ها را مدت ها پیش قفل زده ام ..

قفلی ب بزرگی خاطراتم..

کلیدش را هم زیر تاقچه ی دلم دفن کرده ام

بارها شد ک ب سراغ کلید بروم

اما...

جرئت ام را از دست داده ام

درد فراموشی هم مدت هاست ک ب سراغم آمده است

درد فراموشی دنیا بی دردم

فراموشی خنده های پر از مهرم

خنده های پر شورم..

درد فراموشی هایم هم کم بود..

ترس هم ب سراغم آمد..

انگار ک همه ی درد ها را خودم با دستان خودم دعوت کرده بودم...

...

انگار گفته ام اهای ترس!!!

ترس بیا ب سراغم..

ترس هم با آغوشی باز ب سراغم آمد...

امانم را برد ..

دنیای جنگلی را هم خودت نشانم دادی...

...

کمی آرامش می خواهم...

همین...

 

 

 


+ تاریخ دوشنبه 91/6/13ساعت 8:8 عصر نویسنده to0ofan | نظر