• وبلاگ : طعــم شيــريــن بــوســه خيــال
  • يادداشت : اتهام خدا
  • نظرات : 0 خصوصي ، 29 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    البته متي پولداره پولي . پول اردوي همه مون رو قرار بود بده .
    مگه نه مت ؟

    (اين خاطره ي درمانگاهش رو نزديک شونصد دفعه برا من تعريف کرده ها . بعد مي گه تا حالا دقيقا بهش فکر نکردم !من يادمه کاملا اون روزو ! خدا قسمت کنه مريضي و درمانگاه رو . به قول خودش گر طبيبانه بيايي ... )

    پاسخ

    :))...ميدم اما نصفشو..:دي
    خب حالا چي شد که فهميدي دختر خوبي هستي؟

    پاسخ

    آخه هم زمان با نظر دادن تموم خونه رو مرتب ميکردم:دي

    چيزه....

    بابا فاطمي خدا تومن پول مي گرفت!

    نمي ارزيد...

    پاسخ

    راستي ميتوني آپ کني ک دلت فشرده شده ب دلابل خاص..


    متي تو که يادت نيست...

    يعني اون موقع ها زياد با من دوست نبودي که برات تعريف کنم...

    خاطره ي اون روز که رفتم درمانگاه رو هم خوندم.

    واي متي معرکه بود. با اينکه هميشه يادم بود که اونروز يکي از بهترين روزاي زندگيم بودا...

    ولي هيچ وقت به طور دقيق بهش فکر نمي کردم...

    آخ معرکه بود!

    پاسخ

    :)) معرکه بودنش رو ميفهمم

    ميگم دفترچه خاطرات داشتن خوبه ها...

    خيلي خوبه...

    پاسخ

    آره منم دارم:دي اما نه برا همه روزا آخه حال نوشتن نبود...تازه يکيشم از دست حسنا پاره شده من چسب زدم بهش.

    عارفه الان ازم پرسيد چمه...

    دلم فشرده شده...

    کلي هم با نيکي حرف زدم... خيلي خوش گذشت...

    زندگي دنيايي همينه ديگه...

    پاسخ

    دنيايي بودن هم بعضي موقع ها حال ميده...

    من مي خواستم اصفهان بمونما... کسي نذاشت...

    اونجا خوب بود...

    خوش مي گذشت.

    هيچ چيز خاصي نبودا... فقط اينجا نبود!

    مي بيني تو روخدا هميشه مرغ همسايه غازه...

    پاسخ

    اون جا برات پر خاطرس..تازه چ حاطره هايي..:دي اما شايد بشه تو همين شهر هم از اون خاطره ها ساخت ..راستي اون اردو ک قرار بود با فاطمي بريم چي شد..فک کنم اونم بتونه خاطره ساز باشه


    آخ متي...

    من الان دلم گرفت.

    يهو فشرده شد.

    اصلا داغون متي...

    امروز يه برنامه ي دراز مدت ريختم. دفترچه ها خاطراتم رو از ابتدا تا کنون بخونم... يه عالمه است... يه عالمه نوشته ي خونده نشده...

    الان هنوز تو بهمن 88 ام! فکر کن تا تير 91 چه قدر راههههههه....

    بعد کلي خوندم. هي ذوق کردم. هي دلم تنگ شد. هي خنديدم. هي خنديدم... کلي به خود اون روزام خنديدم... به مسخره بازي هاي خنده داري که در مي اوردم نه به کاراي ديگم...

    اونجا هر صفحه اي که يه ذره احساساتي مي شد نوشته بودم حتما چند سال ديگه به اين روزاي خودم مي خندم. ولي حالا که مي خوندم اصلا به خودم نخديدم! کلي ذوق کردم بابت اون روزا! باورت ميشه من براي چيزي که 3 سال پيش اتفاق افتاده ذوق مي کنم هنوز؟

    الان مثلا دارم با عارفه چت مي کنم! اونم جواب نميده. منم هي دلم فشرده تر ميشه... هي فشرده تر ميشه...

    اصلا نمي دونم... امروز يه حاليه... يه جور عجيب و غريبي...

    پاسخ

    آخه...چ کار عااالييي...منم اين کارو دوي دارم..ميدوني چقد اون موقع ها ما شاد بوديم..کلي..همش مي خنديديم..حيف ک تموم شد
    عکس ِ لوگو تو عوض کردي..ببين چفد حواسم هس:دي
    پاسخ

    :))


    هعي متي !

    من عكس لوگوتو خيلي دوس دارم:)

    آهان راستي.

    چرا طوفان؟!:( حس عجيبي داره طوفان....ي حس غوغا مانند....وووف...

    پاسخ

    اره...منم دوسش دارم:ديخودمم نمي دونم..چرا!

    سلام مهربان

    خسته نباشي دوست عزيز من

    با سخنان حکمت آميز حضرت علي ع از نهج البلاغه به روزم

    منتظر راهنماييهاي مفيد جنابعالي هستم

    پيروز و موفق باشي

    پاسخ

    ممنون:)
    هرچه برما اومد از اين زندگي از خودمونه:(
    پاسخ

    هعي...:((
    ب ِ خانووووم گل بگو اسمش عوض شده ديگه
    شده نرگسم
    نيگا:دي
    پاسخ

    آره شده..اما اون ميخواس کل نظرا با اسم نرگسم شه اما نشده.:دي
    سلام.نوشته زيبايي بود اما باهاش موافق نيستم تقصير خدا نيست .. ماييم که لحظه ها رو داريم بيهوده مي گذرونيم و ترانه تکراري رو به خوردش ميديم .. :)
    پاسخ

    آره ماييم..:((
    عجب کوبنده بود .
    خداي عزيز دوست داشتني من ... چه مخاطب شدنش به جان و دل ادم مي چسبد !
    پاسخ

    استاد ادبيات...:دي
       1   2      >